یکی از مباحثی که در کنار شفا مطرح میشود، بحث شفاعت است. آنچه در این مقاله بدان اشاره شده است، خلاصهای است از معنای شفاعت، انواع و شرایط آن و یاد کرد کسانی که در شفاعت پیشقدم هستند و از طرف خدای متعال اذن شفاعت دارند.
معنای لغوی و اصطلاحی شفاعت
کلمه شفاعت از ریشه «شفع» در مقابل «وتر» گرفته شده و به معنای زوج و جفت است. همچنین در معنای آن گفتهاند که به معنای دو برابر کردن چیزی و ضمیمه کردن چیزی به چیزی است. شفاع را به معنای میانجیگری و واسطه شدن نیز بیان کردهاند. «وتر» به معنای تنها بودنی است که نیاز به تأیید و تقویت ندارد.
در مجموع شفاعت به معنای کمک کردن و تقویت کسی یا چیزی است که ضعیف بوده و نیازمند کمک است. به طور کلی میتوان گفت که شفاعت از مصادیق سببیت است؛ یعنی واسط قرار دادن سبب برای رسیدن به هدف و مطلوب. چه اگر واسطه نباشد رسیدن به مطلوب به دلیل ضعف و کوتاهی طالب شدنی نیست.
هدف از شفاعت، جلب خیر و دفع ضرر است و لیاقت که مهمترین شرط شفاعت است، حتماً باید وجود داشته باشد تا شفاعت تأثیر نماید، در غیر این صورت شفاعت معنای درستی نخواهد داشت.
علاوه بر این باید شفاعت شفیع در نزد صاحب شفاعت گزاف و بیهودهگویی نباشد؛ بلکه شفیع امری را از صاحب شفاعت درخواست کند که معقول و ممکن باشد. شخص شفیع یا به صفاتی که در مولا وجود دارد متوسل میشود، مثل سیادت و بزرگواری مولا یا به صفاتی که در بنده گنهکار وجود دارد متمسک میشود و آن صفات را وسیله جلب رحمت و رأفت مولا قرار میدهد، مانند ذلت و مسکنت و پریشانی بنده یا به صفاتی که در خود اوست تمسک میجوید، مثل قرابت و نزدیکی او نسبت به صاحب شفاعت و کرامت و علو رتبه او و آن را وسیله شفاعت قرار میدهد و غفران و گذشت مولا را برای بنده طلب میکند.
شفاعت در قرآن
در قرآن مجید حدود 30 آیه درباره شفاعت وارد شده است. این آیات به چند دسته تقسیم میشوند:
گروه اول: آیاتی است که به طور مطلق شفاعت را نفی میکند، مانند آیه 254 سوره بقره: «... انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یأتی یوم لابیع فیه و لا خلهو لا شفاعته...».
همچنین آیات 48 سوره بقره و 48 سوره مدثر نیز بر همین معنا دلالت دارند.
گروه دوم: آیاتی است که تنها خدا را به عنوان شفیع معرفی میکند:
«ما لکم من دونه من ولی ولا شفیع» (سجده 4)
آیات 38 تا 48 چنین میفرماید: «کل نفس بما کسبت رهینه ـ الا اصحاب الیمین ـ فی جنات یتساءلون ـ عن المجرمین ـ ما سلککم فی سقر ـ قالوا لم نک من المصلین ـ ولم نک نطعم المسکین ـ و کنا نخوض مع الخائضین ـ و کنا نکذب بیوم الدین ـ حتی اتینا الیقین ـ فما تنفعهم شفاعه الشفاعین.»
از این آیات استفاده میشود که تمام نفوس در گرو اعمال خود هستند و اعمالی که در این دنیا مرتکب شدهاند روز قیامت آنان را در بر خواهد گرفت.
اصحاب یمین کسانی هستند که به خاطر داشتن دین و اعتقاد پاک و درست و انجام اعمال و کردار پسندیده، روز قیامت نیازی به شفاعت ندارند ولی اگر اعمالشان مورد رضایت حضرت حق نباشد نیازمند شفاعتند؛ زیرا شفاعت اختصاص به گنهکاران از اصحاب یمین دارد؛ کسانی که گناهانشان تا روز قیامت باقیمانده و به وسیله توبه و اعمال حسنه دیگر هنوز از بین نرفته است: «ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم» (نساء 31): از این رو شفاعت مربوط به اهل کبائر از اصحاب یمین است.
آیات دیگری هم در قرآن کریم اشاره به شرایط شفاعت شوندگان دارد، خداوند در جایی شفاعت را برای کسی که خودش از وی راضی باشد بیان میفرماید و این ارتضا را به هیچ قیدی مقید نکرده و به طور مطلق آورده است: «ولا یشفعون الالمن ارتضی» (انبیاء 28)
در این آیه، مقام ارتضا، اشاره به پسندیدگی عقیده و دین و شایستگی خود فرد گنهکار دارد، گرچه کردارش چنین نباشد اما در جای دیگر میفرماید: «من اذن له الرحمن و رضی له قول» (طه 109)
این آیه اشاره به شرایط شفاعت کننده دارد و علاوه بر اذن خداوند، پسندیدگی گفتار شفاعت کننده را هم قید کرده است. با دقت در دو آیه فوق متوجه میشویم که درباره شفاعت شدگان، صحت گفتار و استواری رفتار لازم نیست؛ زیرا اگر آنها در گفتار و رفتار استوار بودند و فعلشان چون دین و عقیدهشان مرضی و پسندیده بود، دیگر نیازی به شفاعت نداشتند و بدون شفاعت به بهشت میرفتند.
محرومان از شفاعت
در آیات 38 تا 48 سوره مدثر اشاره به چهار صفت شده است که مجرمان به دلیل اتصاف به این صفات از شفاعت محروم میشوند در حالی که اصحاب یمین از این صفات مبرا هستند. این چهار صفت عبارتند از: ترک نماز، ترک انفاق در راه خدا، فرو رفتن در بازیچه دنیا و تکذیب روز قیامت. این صفات از امور زشتی هستند که ارکان دین را منهدم میکند.
خداوند تبارک و تعالی در سوره مریم، آیه 87 یکی از شرایط شفاعت شدن را داشتن عهد الهی بیان میکند: «یوم نحشر المتقین الی الرحمن و فدا ـ و نسوق المجرمین الی جهنم ورداً لا یملکون الشفاعه الا من اتخذ عندالرحمن عهدا» از این آیه معلوم میشود که تمامی مجرمان کافر نیستند.
بنابراین مجرمان دو دستهاند: گروهی ایمان نداشته عمل صالح انجام ندادهاند؛ اینان مجرمانی هستند که دینشان پسندیده نیست و مورد شفاعت قرار نمیگیرند چنانکه به عنوان نمونه در آیات 99 و 100 سوره شعرا میخوانیم: «و ما اظلنا الا المجرمون ـ فما لنا من شافعین».
اما گروهی از مجرمان هستند که عمل صالح ندارند ولی بر دین حق هستند و به واسطه گناهانشان باید به دوزخ بروند ولی چون ایمان دارند و عهد خدا را قبول کردهاند مشمول شفاعت شده و از آتش نجات مییابند.
شفاعت در گفتار معصومان(ع)
به طور کلی باید گفت در روز قیامت تمام مؤمنان حتی آن دسته از اصحاب یمین که دینشان پسندیده است احتیاج به شفاعت دارند؛ زیرا هر شخصی، در زندگی خود خطاها و گناهانی دارد که آمرزش و پاک شدن این تیرگیها جز از طریق شفاعت امکانپذیر نیست. چنانکه از امام صادق(ع) در این خصوص روایت شده است.
همچنین از رسول اکرم(ص) درخصوص شفاعت گروههای بسیاری به جز مشرکان و ظالمان نقل شده است که فرمودند:
«اما شفاعتی ففی اصحاب الکبائر ما خلا اهل الشرک و الظلم».
در روایات شیعه از رسول خدا روایت شده است که: «انی اشفع یوم القیامه فاشفع؛ و یشفع علی فیشفع؛ و یشفع اهل بیتی فیشفعون؛ و ان ادنی المؤمنین شفاعه یشفع فی اربعین من اخوانه کل قداستو جبو النار». یعنی من روز قیامت شفاعت میکنم و شفاعتم پذیرفته میشود و علی شفاعت میکند و شفاعت او پذیرفته میشود و اهل بیتم شفاعت میکنند و شفاعتشان مورد قبول واقع میشود، و کمترین مؤمنان که حق شفاعت دارند برای چهل نفر از برادرانشان که جهنم برایشان واجب بوده شفاعت میکنند.
همچنین از امام صادق علیهالسلام نقل شده است: «امن انکر ثلاثه اشیاء فلیس من شیعتنا: امعراج و المسأله له فی اقبر و الشفاعه». کسی که سه چیز را انکار میکند از شیعیان ما نیست؛ معراج، سئوال منکر و نکیر در قبر و شفاعت از ابن عباس نقل شده است که: هنگامی که امیرالمؤمنین علی(ع) از غسل و کفن پیامبر(ص) فارغ شدند، روی مبارک ایشان را باز کردند و گفتند: 5ـ «بابی انت و امی طبت حیاً و طبت میتاً... و اذکرنا عند ربک...». بابی انت و امی، درود بر زندگی و پس از زندگی شما... ما را در نزد پروردگارت یاد فرما.
شفاعتکنندگان
شفاعت تشریعی هم به نوبه خود بر دو قسم است: یکی شفاعتی که در دنیا اثر بگذارد و دیگری شفاعت در قیامت است.
افراد یا اموری که شفیع انسان در دنیا هستند عبارتند از:
1ـ توبه از گناه (زمر 54)
2ـ ایمان به رسول خدا (حدید 28)
3ـ عمل صالح (مائده 9)
4ـ قرآن کریم (مائده 16)
5ـ هر چیزی که با عمل صالح ارتباط دارد، مانند: مساجد، اماکن شریفه، ایام و اوقات شریف حدیثی از رسول اکرم در این باره روایت شده است: بدین عبارت: «الشفعاء خمسه، القرآن و الرحمن و الامانه و نبیکم و اهل بیت نبیکم».
6ـ طلب مغفرت انبیا و رسول گرامی اسلام برای امت خود. (نساء 64)
7ـ ملائکه (مؤمن 7- شوری 5)
8ـ مؤمنان (بقره 286)
و اما شفیعان روز قیامت عبارتند از:
1ـ انبیا (انبیا 28)
2ـ ملائکه (نجم 26)
3ـ شهیدان (بقره 143)
البته منظور از شهادت در اینجا کشته شدن در میدان جنگ نیست؛ بلکه شهادت بر اعمال است و شهدا در این آیه به معنی گواهان روز قیامت است: «ولا یملک الذین من دونه الشفاعه الا من شهد بالحق و هم یعلمون».
همچنین مؤمنین نیز از شفیعان روز قیامت به شمار میآیند، زیرا خداوند تعالی خبر داد که مؤمنین نیز در روز قیامت ملحق به شهدا میشوند.
«والذین آمنو بالله و رسله اولئک هم الصدیقون و الشهداء عند ربهم» (حدید 19)
فلسفه شناخت و آثار تربیتی آن
شناخت شفاعت نه تنها باعث تشویق مردم به گناه و تجری آنان به عصیان نیست؛ بلکه دارای آثار تربیتی مهمی است که از گناه و ارتکاب آن از سوی مردم جلوگیری مینماید؛ زیرا شفاعت تنها در صورتی موجب تجری و جسارت انسان بر ارتکاب معاصی و گناه میشود که دو شرط در آن لحاظ شود: 1ـ تعیین مجرم به نام و نشان و یا تعیین گناهی که شفاعت در آن واقع میشود به طوری که هیچ گونه ابهامی در آن باقی نماند، آن هم به صورت انجاز نه به صورت تعلیق؛ 2ـ تأثیر شفاعت به طور مطلق در همه گناهان در همه زمانها به طوری که اثر آن را به طور کلی معدوم نماید. مثلاً اگر گفته شود طایفهای از گناهان مجازات ندارد و به شفاعت برداشته میشود. چنین گفتاری موجب میشود تا مردم به گناه تجری پیدا کنند و به آن اقدام نمایند.
به هر حال اگر این دو تصریح شود در این صورت میتوان مدعی شد که شفاعت موجب تجری به گناه میشود ولی چنانچه این دو بخش مبهم گذاشته شود و تعیین نگردد که شفاعت برداشته میشود تمام انواع عقوبت و در تمام زمانهاست یا نه در این صورت کسی نمیداند که مشمول شفاعت خواهد شد یا نه؟ و با این وضع هیچ انسانی به ارتکاب معاصی جرأت نمییابد. اما در مقابل، احتمال برخورداری از شفاعت به او امیدواری میبخشد و از یأس از رحمت خدا در برابر گناهان کوچک او را میبخشد اگر مجرم یا نوع جرم تعیین شود ولی تصریح نشود که این شفاعت مربوط به بعضی از بخشهای عذاب یا تنها نسبت به برخی اوقات است چنین وعدهای موجب تجری نمیشود. قرآن نیز مجرم یا نوع جرم و مورد شفاعت را تعیین نکرده؛ بلکه تصریح کرده است که تنها در پارهای از موارد عقاب به واسطه شفاعت برطرف میشود.
بنابراین شفاعت نه تنها موجب تجری نیست؛ بلکه آثار تربیتی دارد. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1ـ ایجاد امید و مبارزه با یأس. وقتی انسان درک کند که گناه باعث طرد کسی از درگاه خدا نمیشود و فرد میتواند با توسل به شفیعان، گذشته خود را جبران کند همانند توبه، از نومیدی رهایی یافته، برای سازندگی خود تلاش میکند.
2ـ ایجاد ارتباط معنوی با اولیای خدا. وقتی انسان دریابد که اولیایی وجود دارند که به واسطه تقرب خود به خداوند میتوانند از او شفاعت کنند تلاش میکند تا آنان را بشناسد و رابطهای معنوی با آنان ایجاد کند و از فرمودهها و دستورهای آنان پیروی و اطاعت نماید.
در حقیقت باب توبه و پذیرفته شدن شفاعت اولیای خدا و گستردگی رحمت خدا با یک رشته عواملی است که بذر امید را در مراحل پس از ایمان در قلوب انسانها میپاشد؛ یعنی پس از ایمان و تلاش، باید این عوامل را که قرآن به آنها اشاره میکند از عوامل درجه دوم برای ایجاد امید در دلهای مؤمنان دانست. بیگمان ضرورت وجود امید در حیات انسانی و اثر سازنده آن در زندگی فردی و اجتماعی آن چنان روشن است که نیازمند به هیچ استدلالی نیست و به حق میتوان انسان نومید را انسان مرده دانست با این تفاوت که فرد مرده به خاطر فقدان حیات به دور از رنج و درد است، در حالی که انسان نومید، غرق در رنج و درد، روزگار میگذراند.
3ـ شفاعت با دو کارکرد بیم و امید حرکت انسان را به سوی تکامل فراهم میآورد؛ زیرا با جذب و دفع انسان را در مجاری صحیح و درست حرکت تکاملی قرار میدهد. به این معنا که یکی از اصول تربیت و مایه تکامل انسان، شفاعت است؛ زیرا در بر دارنده بیم و امید است این دو حالتی روانی برای ایجاد تلاش و نقش ترس و بازداشتن انسان از امور زیانبخش است.
حقیقت شفاعت جز این نیست که رحمت گسترده خدا و مغفرت آمرزش او از طریق اولیای الهی که حاملان فیض و وسایط رحمت هستند به افراد گنهکار که لیاقت بخشایش او را دارند برسد. پس اعتقاد به شفاعت موجب تجری نیست و اگر اینگونه باشد توبه افراد گنهکار نیز باید چنین باشد. در حالی که کسی نگفته است که توبه موجب تجری و جرأت بخشی انسان است.
4ـ هرگز نباید از نتایج درخشان و سودمند شفاعت غفلت ورزید؛ زیرا هنگامی که کسی تصور کند که هیچگونه روزنه امیدی به روی او باز نیست، هرگز از آن راهی که در پیش گرفته باز نمیگردد اما اگر بداند که هنوز عواملی چون توبه و استغفار و شفاعت در کار است که در شرایط خاصی میتوانند به داد او برسند و او را نجات دهند؛ در این صورت از ادامه تجری و گناه باز میماند و به فکر بازگشت به سوی خدا میافتد. شفاعت به عنوان یکی از عوامل، نور امید در دل پدید میآورد و موجب میشود تا فرد ارتباط معنوی خویش را با اولیا ادامه دهد. این ارتباط کمترین تأثیری که خواهد داشت حفظ پیوند با اولیای خداوند و در نتیجه تأثیرپذیری از آنان به عنوان نمونهها و الگوهای بینشی و منشی در حوزههای معرفتی، رفتاری و اخلاقی است.
شفاعت این اثر تربیتی را از خود به جا میگذارد که دین تنها احکام و آموزههای دستوری و فرمانها و بایدها و نبایدها نیست؛ بلکه دین لبریز از عشق و محبت است. همین عشق و محبت است که امید را در دلها بر میافروزد و از یأس و نومیدی رهایی میبخشد. اگر شفاعت و دیگر عوامل و راههای بازگشت و خودسازی نبود، کسی که دچار لغزشی شد از بازگشت نومید میشود و درهای رحمت را بر خود بسته میبیند و هیچ بعید نیست که از روی نومیدی به هر جنایتی دست زند. شفاعت فرصتی است که امید را در دل زنده و از ارتکاب معاصی بزرگتر و تکرار آن باز میدارد. وقتی انسان بداند که با ارتباط با اولیای خداوند میتواند از شفاعت آنان برخوردار شود و از مجازات برهد، میکوشد تا با تغییر رفتار و کردار خویش دل شفیع را به دست آورد. این همان راهی است که دست کم از شفاعت در بعد تربیتی، عاید جامعه میشود. وقتی خداوند به پیامبرش میفرماید که برای گناه مؤمنان طلب آمرزش کند، مرتکب گناه با ایجاد ارتباط با پیامبر میکوشد تا به گونهای خود را در زمره استفغار شوندگان قرار دهد همین مسأله یک اثر تربیتی و روانشناختی دیگر نیز دارد، ذکر این مطلب خطاب به پیامبر(ص) که دعای شما مایه آرامش مؤمنان است؛ زیرا مؤمنان میدانند کسی واسطه و شفیع آنان میشود که نه تنها صفت رحمانیت خداوند نسبت به آنان ظهور کند؛ بلکه مؤمنان از رحمت خاص خداوندی نیز برخوردار شوند.
5ـ خداوند در این آیه میفرماید: «آنان به سوی تو میآیند تا تو برای آنان دعا و طلب آمرزش کنی.»
این آمدن به سوی پیامبر(ص) خود گواه بر دگرگونی و انقلاب روحی فرد گناهکار است و در حقیقت وجود مسأله شفاعت در دین موجب افزایش ارتباط گناهکاران با اولیای خدا و تأثیرپذیری از آنان خواهد شد و این از نظر تربیتی بر کسی پوشیده نیست.
زیارت قبور اولیای خدا و صالحان و پاکان، فواید تربیتی و اجتماعی بسیاری دارد یکی از این فواید ایجاد آمادگی برای ارتباط با روح و روان آنان است. انسانی که برای شفاعت و توسل به سوی قبول اولیای الهی میآید، زمینه تحول و انقلاب درونی را در خود فراهم میآورد و میکوشد تا خود را از نظرهای گوناگون شبیه و هم سنخ آنان قرار دهد تا موجبات ارتباط و بهرهمندی بیشتری از فیوضات آنان را فراهم آورد. از کارهایی که موجب تسریع در شفاعت میشوند میتوان به اخلاص در ایمان و توحید، نماز و سجده، آموختن قرآن، انجام وظایف دینی، دوستی اهل بیت(ع) و مانند آن اشاره کرد.
اشکالهای وارده بر شفاعت و پاسخ آن
فرقه وهابیت به عنوان یکی از فرق اسلامی با اینکه بسان دیگر مسلمانان شفاعت را به عنوان یک اصل اسلامی پذیرفتهاند اما در عین حال معتقدند که ما هرگز حق نداریم در این جهان از اولیای الهی طلب شفاعت کنیم. به همین دلیل این فرقه درخواست شفاعت از اولیای الهی را منع کردهاند و دلایل متعددی را در سخنان خود آوردهاند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
اشکال اول: یکی از اشکالهایی که فرقه وهابیت مطرح میکنند این است که شفاعت، تنها مختص خداست. در این صورت درخواست شفاعت از دیگران چه معنی دارد؟ ایشان آیه زیر را دلیل بر این امر میدانند:
«ام اتخذوا من دون الله شفعاء قل اولو کانوا لایملکون شیئاً و لایعقلون ـ قل لله الشفاعه جمیع» (زمر 43 و 44).
پاسخ این است که مقصود از جمله «لله الشفاعه جمیع» این نیست که تنها خدا شفاعت میکند و بس و هیچ کس دیگری حق شفاعت کردن ندارد؛ زیرا شکی نیست که خدا مالک اصل شفاعت است نه بتها و خدایان دروغین؛ زیرا کسی مالک شفاعت است که از عقل و درک و مالکیت چیزی برخوردار باشد و بتهای مورد پرستش آنان فاقد این شرایط هستند. بنابراین مسلمانان فقط خدا را «مالک شفاعت» میدانند و نه هیچ کس دیگر را و معتقدند تنها کسی که خدا به او اذن دهد میتواند شفاعت کند.
اشکال دوم: اشکال دیگری که این فرقه بر شفاعت وارد کردهاند، این است که درخواست شفاعت از مرده لغو است؛ زیرا قرآن مجید با صراحت کامل مردگان را غیرقابل تفهیم میداند، آنجا که میفرماید: «انک لا تسمع الموتی و لا تسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرین» (نمل 80). ایشان همچنین آیه 22 سوره فاطر را نیز دلیل بر این مدعا میدانند.
پاسخ این است که آیات فوق بیانگر آن است که اجسادی که روح از آنها جدا شده و دفن شدهاند، دارای حیات جسمانی نیستند و جماد هستند. ولی باید توجه داشت که وقتی انسانها با اولیای الهی سخن میگویند و از آنان طلب شفاعت میکنند طرف خطاب ایشان، اجساد نهفته در قبور آن بزرگواران نیست؛ بلکه ارواح پاک و مقدس آن حضرات که به تصریح قرآن همیشه زنده و جاویدان است و صورت مثالی ایشان که در عالم برزخ به سر میبرد مورد خطاب است. چنانچه براساس نص صریح قرآن، آنان زندهاند و در نزد خداوند متعال روزی میخورند (آل عمران 161).
اشکالات فوق از طرف فرقه وهابیت مطرح شده است. اما شبهات و اشکالات دیگری نیز از سوی سایر فرق اسلامی بر مسأله شفاعت وارد شده است که در ادامه به بیان برخی از آنها و پاسخ به آن میپردازیم.
اشکال سوم: مخالفان شفاعت معتقدند، آیات قرآن کریم دلالت صریح ندارد بر اینکه شفاعت، را کیفری که روز قیامت و بعد از ثبوت جرم با مجرمین ثابت میشود بر میدارد، بلکه معنای شفاعت انبیاء این است که انبیاء شفیعان مؤمنان هستند چون در رشد و هدایت و برخورداری آنها از سعادت دخالت دارند.
در پاسخ باید گفت: معنای مزبور یکی از مصادیق شفاعت است و شفاعت منحصر به این مورد خاص نیست. چنانچه آیه 48 سوره نساء نیز مؤید این مطلب است: «ان الله لا یغفر ان شریک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء».
اشکال چهارم: این اشکال مبنی بر این است که شفاعت نه تنها با توحید در پرستش ناسازگار است؛ بلکه با توحید ذاتی نیز سازگار نیست؛ زیرا لازمه اعتقاد به شفاعت این است که رحمت شفیع از رحمت خدا وسیعتر باشد؛ زیرا مفروض این است که اگر شفاعت نباشد خداوند متعال گنهکار را عذاب میکند.
پاسخ اشکال فوق این است که شفاعت با توحید عبادی و ذاتی هیچ منافاتی ندارد؛ زیرا رحمت شفیع جز پرتویی از رحمت خداوند متعال نیست و انبعاث شفاعت و رحمت از ناحیه پروردگار است.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 28,اکتبر,2024